اشعار مولانا برای سنگ قبر میتواند به زیبایی و عمق احساسات و افکار انسانها در مورد زندگی و مرگ اشاره کند. مولانا، با اشعار پرمعنای خود، توانسته است مفاهیمی چون عشق، مرگ، و جاودانگی را به شکلی بینظیر بیان کند. انتخاب اشعار او برای سنگ قبر میتواند نشاندهندهی احترام و عشق به فردی باشد که از دنیا رفته است و همچنین یادآور این باشد که روح او همچنان زنده و جاودان است.
مولانا جلالالدین محمد بلخی
مولانا جلالالدین محمد بلخی، معروف به مولوی یا رومی، یکی از بزرگترین شاعران و عارفان ایرانی قرن هفتم هجری قمری است. او در ۶ ربیعالاول سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ (امروزه در افغانستان) به دنیا آمد و در ۵ جمادیالثانی سال ۶۷۲ هجری قمری در قونیه (ترکیه امروزی) درگذشت و سنگ قبر او نیز در آنجا قرار دارد. مولانا در خانوادهای اهل علم و عرفان به دنیا آمد. پدرش، بهاءالدین ولد، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود. مولانا در کودکی به همراه خانوادهاش به قونیه مهاجرت کرد. او در قونیه به تحصیل علوم دینی و عرفانی پرداخت و به تدریج به یکی از بزرگترین عارفان زمان خود تبدیل شد.
یکی از مهمترین وقایع زندگی مولانا، ملاقات او با شمس تبریزی بود. این ملاقات در سال ۶۴۲ هجری قمری در قونیه رخ داد و تأثیر عمیقی بر زندگی و آثار مولانا گذاشت. شمس تبریزی با دیدگاههای عرفانی و فلسفی خود، مولانا را به سوی عرفان عمیقتری هدایت کرد و این دوستی به یکی از مهمترین روابط عرفانی تاریخ تبدیل شد.
مولانا آثار بسیاری در حوزههای عرفان و ادب فارسی به جا گذاشته است. مهمترین آثار او عبارتند از:
- مثنوی معنوی: این اثر شامل شش دفتر است و به عنوان یکی از بزرگترین آثار عرفانی جهان شناخته میشود.
- دیوان شمس تبریزی: مجموعهای از غزلیات که مولانا به یاد شمس تبریزی، مرشد و دوست نزدیکش، سروده است.
- فیه ما فیه: مجموعهای از سخنان و مواعظ مولانا که توسط شاگردانش گردآوری شده است.
- مکتوبات: نامههای مولانا به دوستان و شاگردانش.
- مجالس سبعه: مجموعهای از هفت خطبه که مولانا در مجالس مختلف ایراد کرده است.
مولانا در مورد عشق و جذابیت زندگی چه فکر میکند؟
مولانا، شاعر و عارف بزرگ ایرانی، عشق را جوهر و مایهی هستی میداند و آن را بر تمام پدیدههای عالم برتر میشمارد. او معتقد است که عشق واقعی، عاشق را به معشوق الهی متوجه میکند و این عشق باعث سیر کمال روحی انسان میشود. مولانا در اشعار خود به زیبایی و عمق زندگی اشاره میکند و معتقد است که زندگی بدون عشق بیمعناست. او در یکی از اشعار خود میگوید:
“هر کجا که هستید و هر کاری که میکنید، عاشق باشید”.
این جمله نشاندهندهی اهمیت عشق در زندگی از دیدگاه مولانا است. او عشق را نه تنها به عنوان یک احساس، بلکه به عنوان راهی برای رسیدن به کمال و معناداری زندگی میبیند.
نمونه هایی از اشعار مولانا برای سنگ قبر مادر
پیش از خواندن اشعار مولانا برای سنگ قبر، نمونه هایی از شعر و متن سنگ قبر مادر در ادامه برای شما آورده ایم:
1)
قلبم شده رنجور ز هجر تو مادر
فکرم شده اینگونه پریشان تو مادر
هر لحظه کنم آرزوی روی تو افسوس
دستم شده کوته زدامان تو مادر
2)
مادرم فردا که زهرا پا به محشر می نهد
در صف خدمتگزارانش ترا جا می دهد
باز ان جا هم مرام مادری را پیشه گیر
جان مولا پیش زهرا دست ما را هم بگیر
3)
امشب انگار، دگر زندگی ام باور نیست
کس به جز غصه، در این خانه مرا یاور نیست
سوختم در طلب دست نوازشگر ولیک
دو صد افسوس که دیگر به برم مادر نیست
نمونه هایی از شعر نو برای سنگ قبر
پیش از خواندن اشعار مولانا برای سنگ قبر، نمونه هایی از شعر نو برای سنگ قبر برای شما آورده ایم:
1)
آن گنج نهان در دل خانه پدرم
هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود
هر جا که زمن نام و نشانی طلبیدند
آوازه نامش سند معتبرم بود
2)
این گوهر گم گشته به دنیا پدرم بود
محبوب همه یار همه تاج سرم بود
هرجا که زمن نام ونشانی طلبیدند
اوازه همه نامش سند معتبرم بود
3)
درد من، درد فراق است، خدایا کم نیست
اشکهایم بجز از فراق و غم و ماتم نیست
بر دل غم زده و بغض پر از فریادم
بجز آن لطف نگاه پدرم مرهم نیست
4)
پدر خوبم،
تو مسافر امتداد زندگیمان بودی
که بار سفر را بی خبر بر دوش خسته ات نهادی
و رفتی
سایه ای بودی و پناهی
و ما مغرور به داشتن تو
غزل شماره 51 مولانا؛ اشعار مولانا برای سنگ قبر
نمونه از اشعار مولانا برای سنگ قبر غزل شماره 51 است:
گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا
تا که بهار جانها تازه کند دل تو را
بوی سلام یار من لخلخه بهار من
باغ و گل و ثمار من آرد سوی جان صبا
مستی و طرفه مستیی هستی و طرفه هستیی
ملک و درازدستیی نعره زنان که الصلا
پای بکوب و دست زن دست در آن دو شست زن
پیش دو نرگس خوشش کشته نگر دل مرا
زنده به عشق سرکشم بینی جان چرا کشم
پهلوی یار خود خوشم یاوه چرا روم چرا
جان چو سوی وطن رود آب به جوی من رود
تا سوی گولخن رود طبع خسیس ژاژخا
دیدن خسرو زمن شعشعه عقار من
سخت خوش است این وطن مینروم از این سرا
جان طرب پرست ما عقل خراب مست ما
ساغر جان به دست ما سخت خوش است ای خدا
هوش برفت گو برو جایزه گو بشو گرو
روز شدهست گو بشو بیشب و روز تو بیا
مست رود نگار من در بر و در کنار من
هیچ مگو که یار من باکرمست و باوفا
آمد جان جان من کوری دشمنان من
رونق گلستان من زینت روضه رضا
غزل 1024 مولانا؛ اشعار مولانا برای سنگ قبر
این غزل نمونه از اشعار مولانا برای سنگ قبر است:
مرا همچون پدر بنگر نه همچون شوهر مادر
پدر را نیک واقف دان از آن کژبازی مضمر
تو گردی راست اولیتر از آنک کژ نهی او را
وگر تو کژ نهی او را به استیزت کند کژتر
ز بابا بشنو و برجه که سلطانیت میخواند
که خاک اوت کیخسرو بمیرد پیش او سنجر
چو ان الله یدعو را شنیدی کژ مکن رو را
زهی راعی زهی داعی زهی راه و زهی رهبر
پراکنده شدی ای جان به هر درد و به هر درمان
ز عشقش جوی جمعیت در آن جامع بنه منبر
چو کر و فر او دیدی توی کرار و شیر حق
چو بال و پر او دیدی توی طیار چون جعفر
غزل شماره 1638 مولانا؛ اشعار مولانا برای سنگ قبر
و در آخر غزل شماره 1638 یکی از محبوبترین اشعار مولانا برای سنگ قبر است:
مادرم بخت بده است و پدرم جود و کرم
فرح ابن الفرح ابن الفرح ابن الفرحم
هین که بکلربک شادی به سعادت برسید
پر شد این شهر و بیابان سپه و طبل و علم
گر به گرگی برسم یوسف مه روی شود
در چهی گر بروم گردد چه باغ ارم
آنک باشد ز بخیلی دل او آهن و سنگ
خاتم وقت شود پیش من از جود و کرم
خاک چون در کف من زر شود و نقره خام
چون مرا راه زند فتنه گر زر و درم
صنمی دارم گر بوی خوشش فاش شود
جان پذیرد ز خوشی گر بود از سنگ صنم
مرد غم در فرحش که جبر الله عزاک
آن چنان تیغ چگونه نزند گردن غم
بستاند به ستم او دل هر کی خواهد
عدلها جمله غلامان چنین ظلم و ستم
آن چه خال است بر آن رخ که اگر جلوه کند
زود بیگانه شود در هوسش خال ز عم
گفتم ار بس کنم و قصه فروداشت کنم
تو تمامش کنی و شرح کنی گفت نعم